سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاک انداز
  • خاک انداز ( شنبه 87/10/28 :: ساعت 12:23 صبح)

     

    این متن کوتاهو امروز یه جا خوندم. نمی دونم چرا دلم نیومد نیارمش اینجا. امیدوارم نشون دهنده ضعیف شدن دیدگاه توحیدیمون نباشه!!

     

    سلام خدا!

    خدا! امروز دلم شکست. یعنی شکوندنش. امروز برای اولین بار دلم خواست بودی. همین جا. پیش خودم.

    خدا! می گن تو هستی. می گن صبر کن بالاخره یه روز یه جا می بینیش. خدا! من نمی خوام یه روز، یه جا ببینمت. می خوام امروز، اینجا ببینمت. خدا! من دوست دارم هر وقت که تو منو خواستی پیشت باشم. تو هیچ وقت منو نخواستی. ولی من امروز خواستمت. از ته دل خواستمت. میای پیشم؟ به حرفم گوش می دی؟ قول می دی؟ چقدر منتظرت بمونم؟ نذاری چشمم به در خشک بشه ها باشه؟

    خدا! بذار ببینمت. بذار امروز، همین جا ببینمت.

    بیا، زود زود بیا

    من منتظرتم




  • خاک انداز ( شنبه 87/10/21 :: ساعت 11:5 عصر)

     

    ماکس پلانک می گوید:

    «بر بالای در علم نوشته شده است باید ایمان داشته باشی»

    ای کاش توضیح می داد بر بالای در ایمان چه نوشته شده...!




  • خاک انداز ( دوشنبه 87/10/16 :: ساعت 3:0 عصر)

    یالثارات الحسین

     

     دلا خون شو، خون ببار...




  • خاک انداز ( شنبه 87/10/14 :: ساعت 12:4 عصر)

     

     

     

    چند روزیه از سری بازیهای فلش یه بازی پیدا کردم که توی نگاه اول خیلی مسخره و پیش پا افتاده است اما در کل چیز جالبیه.

    کل بازی توی یه اقیانوس انجام می شه که در ابتدا شما یه ماهی کوچیک هستید و باید ماهی های هم اندازه خودتونو بخورید تا امتیازتون بره بالا.

    تا اینجای کار خیلی خسته کننده است، اما از این جا به بعدش قشنگتره. بعد از این که ماهی های هم اندازه خودتونو خوردید بزرگ می شید، وقتی یه درجه بزرگ شدید می تونید هم ماهی های هم اندازه خودتونو بخورید هم ماهی های کوچیکترو.

    این روند همین طور ادامه پیدا می کنه تا این که در مراحل بالاتر، ماهی شما یه ماهی غول پیکر می شه که تقریبا همه ماهی رو می تونه بخوره به غیر از کوسه و نهنگ.

    نمی دونم، شاید توی مراحل بالاتر به نهنگ هم تبدیل بشید که دیگه کسی حریفتون نباشه.

    نکته قابل توجه این بازی که باعث شد این چند سطرو بنویسم اینه که توی مرحله های اول که هنوز ماهی شما کوچیکه، ماهی های خیلی بزرگ جزو دشمناتون نیستن. یعنی عملا خودشونو خسته نمی کنن بیان شما رو بخورن. و تنها دشمن شما ماهیایی هستن که یه کم از شما بزرگترن. اما وقتی ماهی شما بزرگ می شه، دشمنای بزرگ شما رو لقمه چرب و نرمی می بینن و میان سراغتون.

    نکته بعدی این که تا زمانی که ماهیتون کوچیکه دنبال ماهی های کوچیک هستین اما به محض این که ماهیتون یه کم بزرگ می شه، با این که ماهی های خیلی کوچیک تر رو هم می تونین بخورین اما دنبال اونا نمی رین و ترجیح می دین دشمناتون اونا رو بخورن تا بزرگتر بشن و شما بتونین با خوردن دشمناتون امتیاز بیشتری به دست بیارین.

    نمی دونم چیزی که با استفاده از این بازی می خواستم بگم رو گرفتین یا نه؛ ولی این بازی رو به همه کسانی که ادعا می کنند بعد از رسیدن به قدرت عوض نمی شن توصیه می کنم.

     

    پ.ن: همیشه فکر می کردم دلم نمی خواد قدرتمند باشم؛ اما الان خیلی مطمئن نیستم. قدرتمند بودن چیز خیلی خوبیه. خاصه این که هستن توی این دنیا یکی دو نفری که دلم می خواد زیرپاهام لهشون کنم...از این به بعد، یکی از بزرگترین اهدافم توی این دنیا همینه! یه روزی به مرحله آخر می رسم. اون موقع حتی می تونم کوسه و نهنگ رو هم بخورم!




  • خاک انداز ( دوشنبه 87/10/9 :: ساعت 12:8 عصر)

     

    ای غزه، بمیر ولی خوشحال باش، چون جهان مصلحی دارد...که ظهور نمی کند.

    ای غزه، بمیر ولی بدان، که صف سیصد نفری یاران مصلح، هنوز خالی است.

    ای غزه، بمیر، ولی ببین، که ندبه و عهد و نماز شب، فقط خوانده می شود که خوانده شده باشد.

    ای غزه، بمیر، ولی شادمانی کن، که ما «عین» عجل فرجهم صلواتهایمان را غلیظ تر از قبل ادا خواهیم کرد.

    ای غزه، بمیر، ولی با خودت زمزمه کن که حکومت بر کفر می ماند و بر ظلم نه!!!

    ای غزه، تو بمیر که سرنوشتت مرگ است

    و ما زنده می مانیم چون سرنوشتمان زنده ماندن است

    و جمعه ها، بی خاصیت، می آیند و می روند....




  • خاک انداز ( پنج شنبه 87/10/5 :: ساعت 3:34 عصر)

     

    « پس از شکست ایرانیان در جنگهای ایسوس و گوگامل و سقوط شهرهای بابل و شوش به واسطه خیانت فرمانروایان این دو شهر، اسکندر به چپاول و غارت ایران زمین ادامه داد و در راه رسیدن به فارس و تخت جمشید در بندر پارس(گذرگاهی تنگ در کوه گیلویه) دلیر مردی از ایران به نام آریو برزن با 25000 نفر اسکندر را به دام انداخت و او را پس زد. و شمار زیادی از فرماندهان و سربازان او را به هلاکت رساند و در آخرین نبرد با 5000 سرباز خود در محاصره اسکندر برای نجات پایتخت ایران تا آخرین قطره خون خود جنگید.  چه بسیار دارد ایران زمین مردان گمنام...»

     

    متن بالا را از یک کتاب تاریخی یا دائره المعارف انتخاب نکردم. مطلب فوق، روی یک جعبه پیتزا حک شده بود. روی این جعبه به جای استفاده از رنگها و طرحهای اشتها آور، گوشه ای از تاریخ ایران زمین آمده بود؛ ابتکاری که تا به حال ندیده بودم.

    باید باز هم از این مغازه خرید کنم تا ببینم چه مطالب دیگری روی این جعبه ها نوشته می شود...




  • خاک انداز ( دوشنبه 87/10/2 :: ساعت 12:54 صبح)

     

    یک ستاره، خاموش شد!

    این روزها قرار است غم بی انتها باشد




  • خاک انداز ( یکشنبه 87/9/17 :: ساعت 11:55 عصر)

    رنگین کمان

     

     

     

     

     

    با تیزبینی و تیزهوشی و درایت مسئولین صداوسیما

    توطئه دشمنان اسلام و مسلمین خنثا شد!

     

    به گزارش خبرنگار ما، برنامه ضاله و مبتذلی به نام رنگین کمان که چندی پیش به اشاعه فرهنگ غرب مبادرت می کرد و مهمانان برنامه اش (که با این که همگی زیر هفت سال هستند اما به هر حال مادران فردای این مرزو بومند) را با بدترین شکل و بدون حجاب به نمایش می گذاشت، توبیخ شده و شرط ادامه ادامه این برنامه از سوی تویبخ کنندگان باهوش و بادرایت حفظ حجاب مهمانان عنوان شد. در همین راستا این برنامه تعداد قابل توجهی مقنعه قیطون دوزی شده صورتی به کودکانی که حجاب اسلامیشان رعایت نشده می دهد تا بدینوسیله فلسفه حجاب را تبیین و این امر مهم را نهادینه کند.

     

    پ.ن: قضیه ملانصرالدین و افتادن از آن طرف بام را که لازم نیست تکرار کنم؟




  • خاک انداز ( جمعه 87/9/15 :: ساعت 9:2 عصر)

     

    - می خواستم یک مطلب جدید برای پست بگذارم، نشد.

    - می خواستم از شهدای رسانه یادی بکنم، نشد.

    - می خواستم آنطور که شایسته است شهادت امام باقر را تسلیت بگویم، نشد.

    - می خواستم بگویم یکی دو ماه دیگر بعد از تمام شدن امتحانات برمی گردیم، نشد.

     

    در طلسم نشدن ها گیر افتاده ایم و نمی دانیم کی تمام می شود...دعا بفرمایید!




  • خاک انداز ( پنج شنبه 87/9/14 :: ساعت 11:30 صبح)

     

    بازگشت ابدی، اندیشه اسرارآمیز است و نیچه با این اندیشه بسیاری از فیلسوفان را متحیر ساخته است:

    باید تصور کرد که یک روز همه چیز، همانطور که پیش از این بوده، تکرار می شود و این تکرار همچنان تا بی نهایت ادامه خواهد یافت! معنای این اسطوره نامعقول چیست؟

    خلاف اسطوره بازگشت ابدی این است:

    زندگی که به یکباره و برای همیشه تمام می شود و بازنخواهد گشت، شباهت به سایه دارد، فاقد وزن است و از هم اکنون آن را باید پایان یافته دانست. و هر چند موحش، هر چند زیبا و هر چند باشکوه باشد، این زیبایی، این دهشت و شکوه هیچ معنایی ندارد. اینها درخورد اعتنا نیست، همانطور که جنگ میان دو سرزمین آفریقایی در قرن چهاردهم، هیچ چیز را در دنیا تغییر نداده است، هر چند در این جنگ سی هزار سیاهپوست با رنج و مصیبت وصف ناپذیری هلاک شده باشند.

    اما اگر این جنگ میان دو سرزمین آفریقایی به دفعات بیشمار در حال بازگشت ابدی تکرار شود، چیزی در آن تغییر خواهد یافت؟

    آری، مسلما: در این صورت جنگ، صخره ای پابرجا خواهد شد و حماقتی بدون گذشت...

     

    بار هستی، میلان کوندرا




    <      1   2   3   4      >

    همه چیزهایی که تا حالا توی خاک انداز نوشتیم
    امان از این راهزن!
    امید
    بدون شرح...
    چند فحش آبدار
    ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته ای...
    قانون شکن
    بهاریه
    [عناوین آرشیوشده]